نگاهی به فیلمهای اولین جلسه فصل ششم پاتوق فیلم کوتاه
به قلم: عباس روزبهانی
مسکوت / محمد ثریا
تمامی این فیلم در یک دادگاه روایت میشود و فیلمساز با این ترفند مخاطبان خود را مستقیماً وارد ماجرا کرده و همچون افراد حاضر در جلسه دادگاه که از علت ارتکاب قتل چیزی نمیدانند با خود همراه میکند.
کارگردان در فرم از لنزهای تله و تکانهای ریز دوربین روی دست بهره میبرد و سعی دارد حس و حالی مستندگونه به موضوع بدهد که هرچند در این راه تا حدی موفق است اما این شیوه در سینما خیلی نو و تازه نیست و ما در فیلمهای سینمایی به وفور آن را شاهد بوده و هستیم؛ در کل فیلم با بهرهگیری از تعلیق نهفته در محتوا و کارگردانی نسبتاً قابل قبول و بازیهای خوب بازیگران، بیننده را تا انتها با خود همراه میکند و با پایانی بهجا و درست به پایان میرسد. قاتل که در دادگاه به عنوان شخص گناهکار باید به سؤالات رئیس دادگاه جواب بدهد سکوت میکند تا آبرو و زندگی زنی را که مقتول، قصد تجاوز به او را داشته است نجات بدهد؛ در این بین اشاره به این نکته لازم است که هرچند این قضیه به لحاظ اخلاقی میتواند قابل توجه و ستایش باشد اما چون مسئله مرگ و زندگی در میان است تصمیم مقتول نمیتواند آنطور که باید باورپذیر باشد مگر اینکه موضوع دیگری در میان باشد که در این فیلم به آن پرداخته نشده است. فیلم «مسکوت» بیش از آنکه به موضوع و ساختار یک فیلم کوتاه شبیه باشد به برشی از یک فیلم سینمایی نزدیک است.
مارلون / دُرناز حاجیها
یک فیلم کوتاه به معنای واقعی که دارای فیلمنامهای موجز و درخشان با پرداختی حساب شده به لحاظ کارگردانی که کامل کننده مضمون فیلم است. «مارلون» به زیبایی شروع میشود و با زیبایی هرچه تمامتر به پایان میرسد. کاراکتر اصلی یک پسربچه به اسم مارلون است که قرار است برای تست بازیگری، دیالوگهایی را که از قبل به او داده شده، بیان کند. این مسئله برای کودک مهم نیست چراکه اصلا دغدغه چنین کاری را ندارد بلکه این موضوع دغدغه مادر او و دیگر مادران یا والدینی است که آرزو دارند فرزندانشان به خواسته و آرزوهایی که خودشان دارند، برسند و آرزو و خواسته خود بچهها نادیده گرفته میشود. فیلمساز با کارگردانی منطقی و مناسب از نشان دادن والدین طفره میرود تا تمرکزش را روی کودک حفظ کند و تنها با استفاده از صدای مادر و دیگر شخصیتهای موجود در فیلم، دنیا و جهانبینی آنها را که کودک را احاطه کرده است به خوبی القا میکند. انتخاب این پسربچه به عنوان شخصیت اصلی فیلم عالی و بازی او فوقالعاده است و این هوش و توانمندی کارگردان را میرساند که توانسته چنین بازی دلنشین و قابل باوری را از او بگیرد. فیلم به لحاظ موضوع نیز سوژهای نسبتاً بکر را دستمایه خود قرار داده که به آن در سینما و به خصوص فیلم کوتاه کمتر پرداخته شده است.
ناگهان / حمید نجفیراد
فیلم با یک شروع واقعگرایانه مخاطب را وارد ماجرا میکند و پس از گذشت دقایقی به یک دنیای فراواقعی گام مینهد؛ با نورپردازی لولایت که به بهانهی قطع شدن برق بوجود میآید این جهان فراواقعی تشدید میشود و از یک دنیای روشن، پا به درون یک دنیای تیره و تار میگذاریم یا به نوعی از یک جهان عینی به یک دنیای ذهنی وارد میشویم. زوج جوانی که به تازگی در خانه جدیدشان ساکن شدهاند در حال تدارک رفتن به یک سفر میباشند که ناگهان خانهشان توسط یک زوج دیگر که خیلی با قطعیت نمیتوان گفت آنها یک زوج (زن و شوهر) باشند اشغال میشود. فیلم با تعلیقهای موجود در فیلمنامه به سرعت مخاطب را درگیر و با خود همراه میکند. شخصیتپردازیها خوب از کار درآمدهاند و بازی بازیگران نیز نقشها را زنده و باورپذیر کرده است. فیلم هرچند تا انتها بیننده را نگه میدارد اما هرچه به پایان نزدیک میشود به لحاظ درام افت میکند و استحکام نیمه ابتدایی را ندارد. فیلم به لحاظ تایمینگ نیز کمی کشدار به نظر میرسد که میتوانست از ایجاز بیشتری که یکی از فاکتورهای اساسی در فیلم کوتاه است بهرهمند شود. نکته دیگر اینکه مسأله اصلی فیلم مبهم به پایان میرسد و نمیتوان به جرأت خط و ربطی را در مورد این دو زوج بیان کرد؛ اگر در فیلمنامه دقت و بازنگری بیشتری صورت میگرفت شاید این ابهام که تا حدودی منجر به سردرگمی مخاطب میشود، به نقطه قوت آن بدل میگشت.
کل به جزء / سیدوحید حسینینامی
ژیگاورتوف: «سینمای درام افیون است، اسلحه مرگباری است در دست سرمایهداران.»
ژیگاورتوف با نظرات خود در مورد لزوم استقلال هنر سینما از ادبیات و همچنین با فیلمهای تجربیاش، همچنان در عرصه سینما و نظریههای مربوط به فیلمسازی، مطرح است. او سینما وریته یا به نوعی سینمای غیر داستانی را که در آن بر حضور دوربین و تعامل بین فیلمساز و موضوع تأکید میشود، میپسندید؛ سینمایی غیر دراماتیک و غیر روایی.
کل به جزء با حذف داستان سعی دارد بجای آن با استفاده از عناصر بصری و صوتی با مخاطبانش ارتباط برقرار کند. این فیلم در حالی که به ظاهر از عنصر درام بیبهره است در لایههای زیرین تصاویر و اصوات، داستان مرگ و زایش دیکتاتوری را مطرح میکند. فیلمساز با استفاده خلاقانه از تصاویر که بیشتر به کارهای گرافیکی نزدیک است و همچنین استفاده درست و بازیگوشانه از موسیقی و اصوات آنچه را که میخواسته مطرح میکند بیآنکه به دام شعارزدگی بیفتد. فیلم صرف نظر از پلانهای مربوط به سلاخی گاوها که خیلی با کلیّت فیلم نه به لحاظ مفهومی بلکه از نظر فرم همسو نیست و از ساختار اصلی فیلم بیرون میزند، دارای ساختاری یکپارچه و منسجم است که تعابیر نهفته در دل اثر را به شکلی انتزاعی به بیننده منتقل میکند.
انیمیشن خبری / دوناتو سانسونه
یک انیمیشن چهار دقیقهای که به لحاظ محتوا و فرم بینقصی که دارد و همچنین شیوه روایتی که فیلمساز برگزیده، با ایجاز هرچه تمامتر، قدرتمند و تأثیرگذار عمل میکند. این انیمیشن کنایهای است به حال و روز ما انسانها در شرایط کنونی جهان که حتی دیگر مرزها و اختلاف طبقاتی و فرهنگی هم نمیتواند مانع این بی بندوباری و اوضاع آشفته جهان امروز باشد؛ عصر حاضر را که پر است از اخبار، وقایع و رویدادهای تلخ و شیرین، راست و دروغ، زشت و زیبا از چهار گوشه دنیا که همه وجود ما را فرا گرفته است، نشان میدهد و همینکه از خواب بیدار میشویم و قبل از اینکه چشمانمان به طور کامل باز شود، زیر رگبار خبرهای هر روزه تلویزیون و روزنامهها له میشویم. این انیمیشن همانطور که از اسمش پیداست وقایع و رویدادهای بینالملل این روزها را دستمایه یک اثر هنری قرار میدهد. خالق این انیمیشن فجایع و اتفاقات پیش آمده در سرتاسر جهان را به عنوان سوژهای واحد برمیگزیند که پرداختن به آن از هر موضوع دیگری داغتر است. انیمیشنی که کاریکاتوروار با سرعت و شتابی که بیشباهت به زندگی ما نیست پیش میرود و هر سوژهای به سوژه دیگر به تخیلیترین و ذهنیترین شکل ممکن استحاله مییابد به شکلی که انگار این وقایع هستند که به زندگی ما انسانها سر و شکل میدهند به جای آنکه خودمان به این اتفاقات سر و سامان دهیم. گویی که هدایت زندگی از دستمان خارج شده و کنترل آن به دست خبرهایی است که ما را احاطه کردهاند.
یک پاسخ
سلام و تشکر بابت نقدهای بسیار خوبتون .
نقد فیلم ” کل به جزء” و همچنین فیلم ” انیمیشن خبری ” بقدری جذاب بود که من رو مشتاق تماشای این دو فیلم کرد.
پاینده باشید.