مطلب زیر نوشته نصرالله موسویان است که در سالنامه ۱۳۹۷ شرق، صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷به چاپ رسیده است .
برای خرده تحلیلی مشربی چون من کم گناهی نیست که بگویم از بهترین کتابهای فارسی که در سال گذشته خواندم. “دربارۀ عکاسی“ سوزان سانتاک با ترجمه شیوای فرزانه طاهری است. بخشهای مختلف این کتاب ابتدا به صورت مقالات در مجله «بررسی کتاب نیویورک (۱۹۹۷) منتشر شدهاند. ترجمه فارسی فرزانه طاهری از آنها نیز ابتدا حدود ۳۰ سال پیش به صورت پیاپی در مجله عکس منتشر شده است. این کتاب صورت کامل آن مجموعه مقالات «با برگرداندن هر چه در مجله حذف شده بود (ص ۱۰) با مقابله با ویرایش جدید به کوشش احسان مجیدی و مینا سیسی است. دربارۀ عکاسی را انتشارات کتاب آبان و انجمن سینمای جوانان ایران به صورت مشترک منتشر کردهاند.
کتاب فستیوالی است از کلمات قصار ، مقدمه مترجم را که میگشایی کتاب با خودش میبردت: «موشک باران تهران که شروع شد ترجمه را تمام کرده بودم و هوشنگ گلشیری ویرایش ترجمه را آغاز کرده بود. از جمله نوروز ۱۳۶۷ را خوب به خاطر دارم که در اتاقی نیمه مخروبه در باغی در ده سرخاب در ساوجبلاغ بر زمین مینشست و آن کاغذهای کاهی را که با مداد رویشان ترجمه کرده بودم بر زانو میگذاشت و بامداد تصحیح میکرد.» (ص ۹)
قصد من مرور با نقد کتاب نیست. تنها میکوشم چیزهای جستهوگریختهای بگویم شاید سرذوقتان بیاورم تا نگاهی به کتاب بیندازید. اجازه دهید از این نقل قول شروع کنم. «هرگز نشنیدهایم کسی بگوید چه زشت است باید از این عکس بگیرم. اگر هم کسی چنین چیزی گفته منظورش این بوده است که به نظر من این چیز زشت … زیباست» (ص۱۵). کتاب به روایتی درگیر فهم رابطه جهان تصویری است که عکس آفریده است در نسبت با سه امر دیگر: حقیقت، زیبایی و مدرنیته. «سوال تنها این است که آیا کارکرد جهان تصویری که دوربین خلق کرده است می تواند چیزی جر اینکه هست باشد.»(ص ۲۱۸) .
سانتاک در فصل اول از «در غار افلاطون» آغاز میکند و بلافاصله در فصل دوم به سراغ آمریکا از میان عکسها به تاریکی میرود. در فصل سوم به «اشیای اندوهزا» و در فصل چهارم به مفهوم شجاعت دیدن میپردازد. فصل پنجم با عنوان «اناجیل عکاسی» روایتی از «ارزش هنری» عکاسی و چگونگی راه یافتن عکس به موزهها به دست میدهد. در فصل ششم «جهان تصویری» سانتاک به نتیجهگیری فلسفی تحلیلش میپردازد. من در این مجال تنها به فصلهای اول و آخر خواهم پرداخت.
کمی درباره فصل اول. بنابر تمثیل کلاسیک غار افلاطون، بشریت به روشنایی و رو به داخل غار این جهان نشسته است و بنا به عادت دیرین فقط دل به تصاویر حقیقی او [نه خود حقیقت] خوش کرده است. (ص ۱۵) اگر این تمثیل معیار باشد . از سال ۱۸۳۹ که کما بیش از هر چیزی عکس گرفتهایم. این جهان را نیز به شکل ماهوی تغییر دادهایم چرا که اجزای بنیادی سازنده آن یعنی تصاویر را به گونهای برگشت ناپذیر تغییر دادهایم. عکس علاوه بر ایجاد احساس تملک خیالی گذشتهای غیر واقعی در آدمها آنها را یاری میدهد تا فضایی را نیز که در آن احساس ناامنی میکند مسخر سازند. (ص ۲۳).
عکاسی ابزاری برای تجربه کردن و همین طور موضوعات تازهای برآن فراهم آورده است که نیاکان ما نمیتوانستند حتی تصورش را بکنند. این ابزار و موضوعات جدید تجربه براساس عمل تازهای شکل گرفتهاند. ادای شرکت در واقعه درآوردن یعنی همان «عکاسی» (ص ۲۴). «اما عمل عکس گرفتن فقط مشاهده انفعالی نیست. درست مثل بیماری نظر بازی . لااقل تشویق تلویحی و اغلب صریح به ادامه وقوع واقعه است.» (ص ۲۷ ) رابطه دوربین. یعنی ابزار، عکس به عنوان موضوع و همچنین محصول و عمل یعنی عکاسی ، و اخلاق آن را این پاراگراف سانتاک به خوبی توضیح میدهد: «در فیلم خارقالعاده مایکل پاول به نام «چشم چران» (۱۹۶۰) خیال بازیهای جنسی بسیار پرقدرت تری را می توان دید. البته این فیلم درباره یک نفر به نام تام چشمچران نیست. راجع به بیماری روانی است که زنها را با اسحلهای که درون دوربین خود مخفی کرده به هنگام گرفتن عکس شان به قتل میرساند. حتی به آنها نزدیک نمیشود. خواستار بدن آنها نیست. فقط میخواهد به شکل تصاویری روی فیلم حضور داشته باشند. این تصاویر آنها را در لحظه رویایی با مرگ خود نشان میدهد. او این تصاویر را در خآنهاش روی پرده میاندازد و در خلوت تماشا میکند. در این فیلم فرض بر این است که میان ناتوانی جنسی و تهاجم، میان نگرش حرفهای و بیرحمی، رابطهای وجود دارد که خود گویای آن است که ریشه خیالبازی، مرتبط با دوربین همین جاست. (ص ۲۹)
سانتاک سعی کی میکند به خواننده نشان دهد که چطور اصول حاکم بر «عمل عکاسی» و محصول آن ساختار جهان ما را تغییر میدهد و ما را در وضعیت جدید انسانی قرار خواهد داد. رنج کشیدن یک چیز است. زیستن با تصاویر رنج چیز دیگر که لزوما وجدان و توانایی همدردی را تقویت نمیکند. ممکن است حتی آنها را تباه هم بکند. (ص ۲۷). سانتاک این سیر استدلالی را چنان پیش میبرد که در انتهای فصل اول به اینجا میرسد. احساس نیاز به اینکه عکس واقعیت را تایید و تجربه را تقویت کند نوعی مصرفزدگی زیبایی شناسانه است که امروز گریبانگیر همگان شده است. جوامع صنعتی شهروندان خود را به آدمهای معتاد به تصویر بدل میکنند؛ مقاومت ناپذیرترین شکل آلودگی اذهان همین است. (ص ۴۲).
اما کمی هم درباره فصل آخر، «جهان تصویری»؛ فوئرباخ در مقدمه ویراست دوم ذات مسیحیت (۱۸۴۳) میگوید که «عصر ما تصویر را به خود شیء، نسخهبدل را به اصل، نمایش را به واقعیت، نمود را به بود، ترجیح میدهد. و در عین حال آگاه است که دقیقا همین کار را می کند. […] اینکه یک جامعه وقتی مدرن میشود که یکی از فعالیتهای اصلیاش تولید و مصرف تصاویر باشد. تصاویری که تواناییهای خارقالعاده در تعیین توقعات ما از واقعیت دارند و خود جانشینان رشکانگیز تجربه بیواسطهاند.» (ص ۱۸۹) چیزی که در این صورتبندی سانتاک از نقش بیبدیل «تصویر» در مدرنیته باید جدی گرفت فرآیندهای تولید انبوه است که همزاد مدرنیتهاند. از جمله به مدد همین فرایندهاست که تصویر میتواند در قامت عکس واقعیت جدیدی بسازد که در آن اهمیت تمایز «بوده» و «نمود» تغییر کند. «عکس» به عنوان جزء سازنده جهانی متفاوت که فیالواقع مدعی پیوند داشتن با خود واقعیت است که گستره تازهای را برای تجسد واقعیت فراهم کرده است. این گستره تازه واقعیت دسترسپذیر را برای انسان تغییر داده است. عکس به نحوی واقعیت را بازسازی میکند که ارزشها، روایتها و ابزارهای مدرن امکان آن را فراهم میسازد. اگر «واقعیت» را به عنوان ابژه ادراک انسانی در نظر بگیریم عکس ماهیت ادراک انسانی را نیز تغییر داده است. عکس «امکان نظارت و سلطهای را فراهم میآورد که در نظام پیشین ثبت اطلاعات یعنی نوشتن، هرگز حتی به مخلیه آدم خطور نمیکرد.» (ص ۱۹۳)
صنعتی شدن، آنچنان که من در سانتاک را میفهمم ، حداقل یعنی تلاش برای یافتن جایی در این «واقعیت بازسازیشده» و «گسترش یافته»: به این اعتبار «مردم کشورهای صنعتی به دنبال فرصتی میگردند تا عکسی بیندازند – احساس میکنند که تصویرند و عکسشان را که بگیرند واقعی میشوند.» (ص ۱۹۹) همین «عکس» نه تنها نسخهبدل گسترش یافتهای از واقعیت را تدارک دیده است. بلکه خود فضای تازهای را خلق میکند برای به چالش کشیدن آن نوعی از “انزوا” که انسان مدرن با آن دست و پنجه نرم میکند. پیش از اختراع “عکس”، این نوع به چالش کشیدن تنهایی مدرن قابل تصور نبود. برای آنکه چیزی را “مصرف” کنیم، ابتدا باید آن را به چنگ آوریم، “حال” را نمیتوان به چنگ آورد اما عکس، و تلفیق آنها، راهی است برای به چنگ آوردن “گذشته”. به این ترتیب هر آنچه در گذشته بود و مصرف کردنی نبود، از سوانح طبیعی گرفته تا جنگهای خانمان سوز، پس از اختراع عکس مصرف کردنی میشود. عکس نه تنها گذشته را به کالا تبدیل میکند. بلکه در عین حال معمولا آن را احساس تهی میکند. فرایندی که برای حرفهای بودن مدرن ضروری است:
جامعهای که هنجار را این قرار داده است که مردم از ته دل بخواهند که هرگز خلوت و شکست و فلاکت و درد و امراض وحشتناک را تجربه نکنند. جامعهای که خود مرگ را نه طبیعی و گریز ناپذیر بلکه فاجعهای ظالمانه و به ناحق میپندارد، کنجکاوی عظیمی نسبت به این حوادث ایجاد میکند. کنجکاویای که تا حدودی با گرفتن عکس ارضا میشود. احساس معافبودن از این مصیبتها علاقه به تماشای عکسهای دردناک را بر میانگیزاند، و تماشای این عکسها احساس معاف بودن را به آدم تلقین و در او تقویتش میکند. علتش تا حدی این است که آدم ها «اینجا»ست و نه «آنجا» […] (ص ۲۰۷)
از سویی دیگر، عکس پیوندی ناگسستنی با «جزئینگری» دارد. هم ابزار و روش جدیدی برای توجه به جزئیات فراهم میآورد و هم زاویه و چهارچوب تازهای برای کنار هم قراردادن آنها: «عکاسی به نظر ما پیوندی نزدیک با طرق ناپیوسته (و نامحدود) دیدن دارد.» (ص ۲۰۹) از این منظر «زیبایی» در ذات اشیاء وجود ندارد بلکه در نگاه، زمینه، جزئیات و شیوه دگرگون روایت کردن آنهاست.
نهایتا سانتاک به سراغ رابطه بین عکس، سرمایهداری و دیکتاتوری میرود. دوربین عکاسی با جابهجا کردن مرز فضای خصوصی و عمومی، هم مفهوم «امر شخصی» را تغییر داد و هم صورتبندی دوبارهای از امر اجتماعی، انجام داد: «دوربین واقعیت (برای تودهها) یک منظره تماشایی است و (برای حاکمان) ابژه نظارت» (ص ۲۱۹)
اینکه منطق سرمایه مسیر حرکت جامعه مدرن را معین میکند از جمله این نتیجه را نیز دارد که تولید و مصرف تصویر نیز در سازوکاری سرمایهدارانه شکل بگیرد. سانتاک این را نوعی حکومت دیکتاتوری با ایدئولوژی مسلط نیکی توصیف میکند اما بلافاصله تذکر میدهد که «آینده شاید نوع دیگری از دیکتاتوری را به همراه داشته باشد که فکر مسلط در آن «جالب بودن» است و در آن انواع تصاویر کلیشهای و غریب تکثیر میشوند.» (ص ۲۱۸)
نمی دانم این روایت دست و پا شکسته من از دو فصل کتاب «دربارۀ عکاسی» تا چه حد ممکن است برای شما جالب بوده باشد. (به نظر، امروز ما در همان آیندهای زندگی می کنیم که ساتناک دیروز تصویر کرده بود.)
امیدواریم کتاب را بخوانید و از خواندن آن لذت ببرید.
———————————————————————————————
سوزان سونتاگ
ترجمه: فرزانه طاهری
ناشر: کتاب آبان و انجمن سینمای جوانان ایران
قیمت: ۳۵۰۰۰ تومان